جدول جو
جدول جو

معنی پهلو داشتن - جستجوی لغت در جدول جو

پهلو داشتن
(وَلْ وَ لَ)
نفع و فایده داشتن. نفع و فایده دادن بکسی. مفید بودن. خلاف بی پهلوئی
لغت نامه دهخدا
پهلو داشتن
سود داشتننفع داشتنمفید بودن مقابل بی پهلویی
تصویری از پهلو داشتن
تصویر پهلو داشتن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پهلو دادن
تصویر پهلو دادن
کنایه از به کسی سود رساندن و او را چیزدار کردن، مدد کردن
فرهنگ فارسی عمید
(دَ دَ)
از حد گذشتن. غالی بودن. رجوع به غلو شود: دیگر سبزوار ولایتی خوب است با منافع و مزارع مرغوب، اما اهل آن در رفض غلوی تمام دارند. (روضات الجنات فی اوصاف مدینه هرات ج 1 ص 277). و گویند ابن علقمی وزیر در مذهب شیعه غلوی عظیم داشت. (روضات الجنات فی اوصاف مدینه هرات ج 1 ص 313)
لغت نامه دهخدا
(وُ)
غنی کردن. سود رساندن. مدد کسی نمودن. (غیاث). منفعت رسانیدن. (برهان). امداد و عنایت:
در پناه عارضت خط ملک خوبی را گرفت
دشمن خود را چرا کس اینقدر پهلو دهد.
کلیم.
در خراباتست هرکس صاحب دست و دلیست
خوش سبوی باده پهلویی بمستان داده است.
دانش.
اهل دنیا کی به والاقدر پهلو میدهند
بدقماشان را برنگ آستر رو میدهند.
تأثیر.
، نزدیکی نمودن. (برهان) : اکثبک الصید فارمه، یعنی پهلو داد و توانا کرد ترا شکار پس تیر بینداز بر وی. (منتهی الارب) ، دوری کردن. پهلو کردن. کناره گزیدن. رو گردانیدن. (برهان). گریختن و روی برتافتن. (انجمن آرا). اجتناب و احتراز کردن. (انجمن آرا). رجوع به پهلو کردن شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از غلو داشتن
تصویر غلو داشتن
زیاده روی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پهلو دادن
تصویر پهلو دادن
سود رساندن، امداد وعنایت، غنی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پهلو دادن
تصویر پهلو دادن
((~. دَ))
به کسی سود رساندن، یاری کردن، نزدیکی کردن، کناره گرفتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پهلو گذاشتن
تصویر پهلو گذاشتن
نضع جانبًا
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از پهلو گذاشتن
تصویر پهلو گذاشتن
Side
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از پهلو گذاشتن
تصویر پهلو گذاشتن
mettre de côté
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از پهلو گذاشتن
تصویر پهلو گذاشتن
放到一边
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از پهلو گذاشتن
تصویر پهلو گذاشتن
kuweka kando
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از پهلو گذاشتن
تصویر پهلو گذاشتن
отложить
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از پهلو گذاشتن
تصویر پهلو گذاشتن
zur Seite legen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از پهلو گذاشتن
تصویر پهلو گذاشتن
відкладати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از پهلو گذاشتن
تصویر پهلو گذاشتن
ایک طرف رکھنا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از پهلو گذاشتن
تصویر پهلو گذاشتن
পাশের দিকে রাখা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از پهلو گذاشتن
تصویر پهلو گذاشتن
옆에 두다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از پهلو گذاشتن
تصویر پهلو گذاشتن
bir kenara koymak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از پهلو گذاشتن
تصویر پهلو گذاشتن
pôr de lado
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از پهلو گذاشتن
تصویر پهلو گذاشتن
脇に置く
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از پهلو گذاشتن
تصویر پهلو گذاشتن
לשים בצד
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از پهلو گذاشتن
تصویر پهلو گذاشتن
odkładać na bok
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از پهلو گذاشتن
تصویر پهلو گذاشتن
meletakkan di samping
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از پهلو گذاشتن
تصویر پهلو گذاشتن
วางข้างๆ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از پهلو گذاشتن
تصویر پهلو گذاشتن
opzij zetten
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از پهلو گذاشتن
تصویر پهلو گذاشتن
poner de lado
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از پهلو گذاشتن
تصویر پهلو گذاشتن
mettere da parte
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از پهلو گذاشتن
تصویر پهلو گذاشتن
किनारे रखना
دیکشنری فارسی به هندی